ریحانهریحانه، تا این لحظه: 17 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

ریحان جیگر

شهادت امام جواد عليه السلام تسليت باد

    امام جواد علیه‌السلام : تا هنگامی که سپاسگذاری بندگان ادامه دارد نعمتهای خداوند قطع نمی‌شود . . .     آتش زند به قلب همه، سوز داغ تو / شد در اشک اهل ولا، چلچراغ تو   اى یادگار فاطمه، اى حجت نهم / گیرد زلال اشک من امشب سراغ تو . . . ...
24 مهر 1391

در آرزوي دلدار

اي حسين جون به هوايت دل ما پر مي زنه        بي قرارت شده و به سينه و سر مي زنه هر كه درهاي ديگه بسته روي خود مي بينه       عاشقونه مياد و اين خونه رو در مي زنه   يا حسين جان بازم به لطفتون من بي لياقت رو بطلبين. امروز رفتم ضريح جديد امام حسين عليه السلام رو زيارت كردم. چه قدر زيبا و با شكوه بود. به اميد اينكه به زودي زود توي حرم شريف و با صفاي مولا دستمون به ضريح شش گوشه مولا برسه الاهي آمييييييييييين   ...
11 مهر 1391

السلام عليك يا ابا عبدالله الحسين ع

  ضريح جديد امام حسين عليه السلام     شعر حميد برقعي به مناسبت رونمايي از ضريح مطهر امام حسين عليه السلام    خلیل وار ببینید عید قربان را به رونمایی شش گوشه می‌دهم جان را چگونه است که دل کربلایی است امروز فرا گرفته چرا عطر سیب ایران را بهشت پنجره دیگری به قم گشوده کنون که مست کرده هوایش دل خراسان را خدا کند خبری این چنین بیاید که بنا شده است بسازیم قبر پنهان را برای حضرت زهرا ضریح می‌سازیم و دست فرشچیان طرح می‌زند آن را ********* هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد خوشا به حال نسیمی که با تمام وجود دخیل بر علم پرچم و کتل دارد خوشا...
10 مهر 1391

پايان انتظار ريحانه جون

بالاخره انتظار ريحانه جونم به سر رسيد و انشاءالله فردا دختر گلم ميخواد بره پيش دبستاني  ريحانه جونم خوشحالي؟ بعععععععلللللههههه خيليييييييي خوشحالم اين جمله آخر و كل اون شكلك ها جواب ريحانه بود براي سوال من. آخه الان نشسته كنار دست من و ميگه بده خودم  بنويسم مامان. بفرماييد بتايپيد : ما  ما  ن  اين شكلك ها هم به دستور ريحانه خانوم بود. حالا چه ربطي به موضوع داشت نمي دونم؟ ...
10 مهر 1391

اولين روز پيش دبستاني

سلام گل گلي من امروز اولين روز رفتنت به مدرسه بود . برنامه امروزتون از ساعت 8 تا 10 صبح بود. صبح ساعت هفت از خواب بيدارت كردم و ساعت هفت و چهل و پنج دقيقه من و بابا شما رو برديم مدرسه. وقتي از در وارد شديم توي حياط براتون يه فرشي از كاغذهاي زر ورقي درست كرده بودند و يه طاق كه روش قرآن داشت و شما بچه ها بايد از روي فرش رد مي شدين و بعد هم از زير قرآن رد مي شدين و بعد اون طرف تر روي يه ميز هم منقل و اسفندي بود كه بايد مي رفتين براي خودتون اسفند مي ريختين تو آتيش كه يه وقت چشم نخورين . البته اون لحظه كه ما رسيديم خانوم معاون سرش شلوغ بود و اين توضيحات رو به ما نداد و من سر بچه هاي بعدي ديدم چي كار مي كنن. خلاصه برا اسفند دود كردن سر ما بي ك...
8 مهر 1391

اين دو روز.....

ديروز صبح زود رفتيم خونه مامان جون اينا و قبلش هم براي اينكه غافلگيرشون كنيم بهشون خبر نداده بوديم . يكشنبه بابايي خودش با دوستش براي جلسه رفت تهران ولي ما مونديم . كه خوشبختانه دوباره براي پنجشنبه هم جلسه گذاشتن  و  اينطوري شد كه ما هم تونستيم بريم تهران .  ساعت 9 بود كه رسيديم و در زديم و فكر مي كرديم كه الان اونا هم فكر مي كنن خاله مريم اينا هستن كه هر پنجشنبه ميرن اونجا. اما نگو بس خاله اينا زودتر از ما رسيده بودن و وقتي ما رفتيم البته كلي تعجب كردن و كلي هم خوشحال شدند . خلاصه شما هم از صبح مشغول بازي شدي تا شب و كلي بهت خوش گذشت . واقعا روزهايي كه ميريم تهران چقدر خوبه. حتي اگه بچه هاهم اونجا نباشن بازم خيلي اون جور ...
7 مهر 1391

سلام كه نام خداست

سلام عزيزم نمي دونم چرا هر دفعه ميام خاطرات تو رو بنويسم تبديل مي شه به خاطرات روز مره خودمون . خوب حالا مي خوام از خودت بگم . شما دختر گل و نازم هزار ماشالا خيلي بچه سرحالي هستي. مثلا اگه شب ساعت 12 هم خوابيده باشي كه معمولا هم همون موقع مي خوابي اگه فرداش صبح زود بيدارت كنم با اينكه كم هم خوابيدي ولي خيلي سر حال و با نشاط و بدون هيچ غر و نقي بيدار مي شي . و جالبش اينجاست كه از اون طرف بعد از ظهرش هم كه بهت ميگم برو بخواب خوابت مياد اصلا زير بار نمي ري و مي گي خوابم نمياد و منم با چه زور و زحمتي مجبورت مي كنم بخوابي .  خوب فعلا همين بازم بعدا برات از اخلاقهاي جالبت مي نويسم بوووووس ...
2 مهر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ریحان جیگر می باشد